ویلا ساوا ، شاهکار مدرنیسم
پندار شهرِ ایدئال در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که بر مبنای جداسازی عملکردهای شهری بود، باعثِ جداشدن طبقات اجتماعی در شهر هم شد. در طول انقلاب صنعتی، طبقات بالا خانههای شهری میساختند اما همچنان در حومهی شهر اقامت میکردند. طبقهی متوسط جدید، خانههای شهری خود را در جاهایی چون بلگرِیویا پَدینگتون و کنزینگتون برپا میکردند تا خود و ثروت جدیدشان را از لنگرگاهها، آسیابها و راهآهن که منشأ ثروتشان بود – جایی که کارگران کار میکردند- جدا کنند. نتیجهی منطقی این ذهنیت این بود که محکومان -دونشأنترین طبقه در جامعه- تا استرالیا تبعید شوند.
درونِ خانههایِ شهریِ بزرگتر، تقسیمبندیِ مشابهی از عملکرد و طبقه وجود داشت. خدمتکارانْ محلِ کار، راهپله و جایی مجزا برای زندگی داشتند؛ حتی داخلِ اقامتگاهِ خدمتکاران، اتاقهای شخصی سلسلهمراتب مشابهی داشت. خدمتکاران حتی جداسازی عملکردهای مختلف در ساختمان را میسر کردند. در حالی که طبقات فرودست در وانی مقابل آتشِ آشپزخانه حمام میکردند، خدمتکاران همچون لولهها و کانالهای امروزی در ساختمان کار میکردند. جابهجاییِ آب گرم و سرد در ساختمان به عهدهی آنها بود، از چراغها نگهداری میکردند، و زبالهها را دور میریختند. از آنجایی که خدمتکاران امور اساسیای مانند خرید کردن از مغازهها و سرو کله زدن با دستفروش برای شیر، نان، سبزیجات، گوشت و ماهی را به عهده داشتند، جایگاه اهل خانه را در اجتماع مجزا [و بالا] نگه میداشتند. جدایی فیزیکی و اجتماعیِ طبقات در داخل خانه، همانند جداییِ فیزیکی و اجتماعی خانه از سایر طبقات در شهر بود.
در طول قرن نوزدهم، پلان خانههای اعیانی بزرگ در حومهی شهر براساس عملکرد، قطعهقطعه شدند و بخش خدمه اولین عملکردی بود که جدا شد. اتاق پذیرایی خانه همچنان به تقلید از اصول پالادیو طراحی میشد، اما بخش خدمه با بر مبنای بهینهسازی جریان کار و تسهیل در خدمترسانی، جدایی مردان و زنان و جلوگیری از دزدی ظروف نقره مشخص میشد. گاهی بخش خدمه در زاویهای از قسمتِ اصلی خانه تعبیه میشد که از سمت راه دسترسی به خانه رؤیتپذیر نباشد یا در نقاشیها ظاهر نشود. جدایی عملکرد در واقع جدایی طبقات اجتماعی بود. منزلت مالکانِ خانهها با محل و اندازهی خانه، طراحی نما، و تعداد و دکوراسیون اتاقهای اصلی آن مشخص میشد. اواخر قرن نوزدهم، تزئین بهمنزلهی نشانی بورژوایی نقد شد و در قرن بیستم، زیباییشناسیِ معماریانهی مدرنیسم از تمامیِ تزئیناتِ دکوراتیو پرهیز کرد و در تلاش بود که از جداسازی عملکردها فرم به وجود بیاورد. با این حال، چنین امری در الگوهای زندگی، ارزشهای طبقاتیای که از فرمهای پیشین باقی مانده بود در فرمی جدید سرجای خود پابرجا ماندند.
میدان جورجینی باعث کمشدن محور دید به املاک عمومی شد، اما در 1922، لوکوربوزیه به فرمِ یکسانی در واحد ویلا-آپارتمانی برای طبقهی ممتاز در شهرِ معاصرش رسید. سهم کارگران بخش مختصری از زمین (باغشهرها) بود، قطعههایی در کنار ناحیهی صنعتیِ و خارج از «منطقهی امن» بود، خارج از کمربند سبزی که محل زندگیِ برگزیدگان را احاطه میکرد. اگرچه لوکوربوزیه آپارتمانهای مرکز شهر را که چشمانداز دارند، بهدرستی، بهمثابه «بنای خواستنیِ آینده» تشخیص داده بود، اندیشههای تفکیک اجتماعی قرن نوزدهمی را هم در طرحهای شهری و هم در خانههای شخصی وارد کرد، خانههایی مثل ویلا استن (1927-1926) و ویلا ساوا (1929-1928) که عموماً به عنوان دو ساختمان دورانساز جنبش مدرن تلقی میشوند.
این دو ویلا بیانگر دیدگاه لوکوربوزیه است؛ دیدگاهی متشکل از همنشینی عناصر ساختار عملکردی ساختمان با عناصرِ انسانی پلان عملکردیای که نور و فضا را فراهم میکند. در هر دوی این ویلاها، پلانها عملکردها را تفکیک میکنند و در نتیجه، آدمهایی را جدا میکنند که این عملکردها را انجام میدهند. «نور» و «فضا» شاخصهای جدید این وضعیت هستند، اقامتگاه خدمتکاران در طبقهی همکف قرار میگیرد که مقدار کمی از این دو عنصر (نور و فضا) را دارد. ویلا استن ورودی جداگانهای در نمای اصلی ساختمان برای خدمتکاران دارد. ما بدون اندیشه میپذیریم که کوربوزیه جلوی اشتباه گرفتن این ورودی با ورودی اصلی را به وسیلهی کوچک، کم ارتفاع، بدون پوشش و خارج کردنش از ساختار اصلی نما گرفتهاست. اندازه، ارتفاع، حفاظ و تناسبْ جدایی طبقاتی را به شیوهای که ویکتوریاییها اجرا میکردند نمایان ساخته و برپا میکند.
در نگاه اول، ویلا ساوا نسب به ویلا استین غیررسمیتر ظاهر میشود. اقامتگاه خدمتکاران بازهم در طبقهی همکف تعبیه شده است. در این قسمت همچنین زیرزمینی قرار دارد که در اختیار خدمتکاران و موتورخانه است که این قسمت هم از نور و هم از خلاقیتِ معمارانه تهی است. پلانهای منتشر شده از این قسمت کمیاب هستند. طبقهی همکف معرفِ مرزی بین دو قلمروی فضایی است که این مرز به خاطر نامرئی بودنش چندان متعین نیست. با اینکه راهپلهی خدمتکاران به شکل مجسمهواری در لابی واقع شده است و هرکسی در خانه میتواند از آن استفاده بکند. با این حال این راهپله، در محور اصلی ساختمان واقع نیست و در مقایسه با شیبراههای که درست در مقابل ورودی قرار دارد، گزینهی دوم است؛ شیبراههای که واضح است برای استفادهی خدمه طراحی نشده است. این موضوع که راهرو و راهپلهی خدمه به تالار ورودی باز میشود بهطور نظری، برخورد مسیر خدمه و ساکنان را محتمل میکند. با این حال، وقوع چنین امری در خانهای تابستانی که برای دو نفر مقیم، دو مهمان و چهار کارمند (متشکل از راننده، آشپز، پیشخدمت و کلفت) طراحی شده است، موضوع شگفتآوری نیست. اما این موضوع مسئلهی قابل اعتنایی نیست.
لابیِ ویلا ساوا میتواند نشانگر تعامل این دو طبقه باشد؛ اما کاری برای تقویت آن انجام نمیدهد. درنظر بگیرید چه اتفاقی میافتد وقتی ماشینی با خانم خانه و/یا دوستانش سر میرسد. کلفت خانه از اتاقش فراخوانده شده یا صدای آمدن ماشین را از راه اختصصاصی ماشین میشنود و برای خوشآمدگویی به در ورودی میرود. راننده، ماشین را بیرون و مقابلِ در پارک میکند که در آن لحظه خدمتکاری که آمادهی گرفتن کت و کلاه است، بازش کرده است. درحالیکه صاحبان خانه و مهمانان در حال بالا رفتن از تفرجگاه معماری[9] هستند، خدمتکار از راهپله پایین میرود تا کتها را به کلفت بدهد، کلفت هم آنها را آویخته یا اگر لازم باشد خشکشان میکند (در ورودی هیچ کمدی وجود ندارد)؛ سپس خدمتکار از راهپله بالا میرود تا یا گوش به زنگِ امری باشد یا دستورات را برای آشپز بگیرد. بله این راهپلهها بسیار پررفت و آمد است.
با توجه به برنامهای که مهمانان دارند، راننده یا ماشین را در همانجا نگه میدارد و آماده به خدمت منتظر میماند یا آن را پارک میکند. در هر دو حالت، از طریق درِ بیرونی به اتاق خود میرود. این موضوع برای راحتی و آسایش وی نیست. وقتی که مهمانان قصد عزیمت میکنند، خدمتکار با کتها منتظر خواهد بود و کلاهها روی طاقچه جاگذاری شدهاند. راننده از طریق ورودی یا در جلویی به سمت ماشین نمیرود چرا که اتاق او دری به داخل ساختمان ندارد. این موضوع یا به این دلیل است که او با خدمههای زن دوستی نکند یا وقتی مهمانان از شیبراهه پایین میآیند باعث آمدن هوای سرد به داخل راهرونشود. برای بسیاری جایگیریِ روشویی در لابی و در زیر شیبراهه از منظر لولهکشی و عملکرد سؤالبرانگیز بودهاست، اما از منظر طبقاتی خیر. از آنجایی که کلفت تنها کسی است که از آن مرز نادیدنی عبور میکند، این روشویی فقط و فقط برای او است تا بعد از خواندن کتابش یا خیاطی یا هرکار دیگری که در اتاقش مشغول انجام آن بوده، دستهایش را پیش از ورود به بخش اصلی خانه بشوید. این زیباییشناسی که ظاهراً از عملکرد، نور و فضا ناشی شدهاست، در هویتدهی و جداسازی طبقات اجتماعی و اینکه چه کسی از زیبایی لذت ببرد مؤثرند.
در نهایت، آیا کسی میتواند بگوید که چرا لگن دستشویی در لابیِ ویلا ساوا در موقعیتی که در پلان اصلی نمایش داده شده قرار ندارد؟ من به خاطر دارم که در تصاویر کتابهای قدیمی این لگن از در ورودی به وضوح قابل دیدن بود. آیا لگن جابهجا شدهاست؟ و اگر چنین است، چرا؟ با در نظر گرفتن تمام چیزهایی که دربارهی این بنا گفته و نوشته شدهاست، گمان نمیکنم اولین کسانی باشم که متوجه این موضوع شده است.